نابیغوله

یادداشت‌ها و خط‌خطی‌های روح الامین

نابیغوله

یادداشت‌ها و خط‌خطی‌های روح الامین

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدا» ثبت شده است

[کانال نابیغوله]


<< همگی نشسته بودند دور میزِ جلسه و یکی از بچه ها، ریزِ اقدامات لازم برای پروژه ی بعدی را روی وایت بُرد می نوشت. جلوی هرکار، زمان لازم برای انجامش نوشته می شد. نوشتن کارها که تمام شد برای حاج حسن مهمان آمد و از جلسه بیرون رفت.

بچه ها زمان ها را که جمع زدند شد سه ماه. از ترس حاجی جرأت نکردند روی تخته بنویسند سه ماه! برگشتند و تا میشد از زمان لازم برای هر کار کم کردند و کم کردند تا به زور شد دو ماه. در همین حین بود که صدای خداحافظی کردن حاجی از مهمانش، برقی توی جانشان انداخت که در یک چشم به هم زدن دو ماه را پاک کردند و نوشتند: یک ماه! حاج حسن هنوز سر جایش ننشسته بود که چشمش به تخته افتاد و شروع کرد:
" یک ماه؟!!! چه خبره؟ مگه میخواین موشک هوا کنین؟! ۱۵ روزه باید این کار انجام بشه! "


کاری که اگر به خودشان بود کمِ کمش سه ماه طول میکشید را بیست روزه تحویل داده بودند.>>



کتاب مردی با آرزوهای دوربُرد
صفحه ٧٩
نویسنده: فائضه غفارحدادی
.

روز هنر

خسران شاید برای بعضی؛ کارنکردن در ستاد انتخاباتی فلان شخص باشد؛


ولی برای حقیر؛

خسران یعنی از دست دادن رجب....



خدایا ما قدر رجبِ تو رو ندونستیم...خودت جبرانش کن برامون...

ما رو از کسانی که این ماه رجب؛ آخرین ماه رجب عمرشون بود قرار نده...



والعصر

ان الانسانَ لفی خسر



به شخصه که همه ی زیان های من در از دست دادن و تشخیص ندادن "زمان" بوده...






جانم به شهدا که فهمیدن کجا هستن و در چه برهه ای از تاریخ!


.

چی میشد یه روز یدونه از این حزب اللهی های تو مخی؛ از همینایی که چفیه میندازن تکیه میدن به دیوار تا عکس بندازن برای اینستاگرامشون یا پروفایلشون رو میگرفتم؛ انقدر میزدم انقدر میزدم که تمام اون مغز پر شده از توهماتش؛ بریزه کف دستش و ببینه چیو جا داده تو اون جمجمه؟!!!.....

تا بلکه دلم خنک شود!





این وسط هم هیچکسی نیست من را بگیرد و انقدر بزند و انقدر بزند تا تمام این چیزهایی که در مغزم پر شده از توهمات و تکبرات و خودخواهی ها و تشخیص ندادن ها؛ بریزه بیرون و مواجه بشم با یک مغز "کلییِر کِیچ" شده....


چرا کسی نیست!!


شهدا کجایید؟!.....چرا پس کاری نمیکنید........



.

سرمنزل مقصود کجاست؟

آدم ها باید به این سوال فکر کنند؛

تو گویی انگار تمام هدف از آفرینش، پیدا کردن جواب همین سؤال است. حالا به هر زبانی و نژادی ومذهبی؛ چه اهمیتی دارد...

اما در کتابی آسمانی مثل قرآن؛ هدف از آفرینش را "عبودیت" معرفی میکند؛ یعنی همه ی هستی باید یک هدف داشته باشند و آن هم عبودیت وجودی به نام "پروردگار جهانیان".

حالا رابطه ی بین "پیدا کردن جواب سوال بالا" و "هدفی که قرآن معین میکند برای آفرینش"؛ رابطه ی عجیب و زیبایی است.

به نظرم این رابطه را جز شهدا در نمی یابند...

 

 

 

"در نوشته های بعدی بیشتر راجع به این موضوع صحبت میکنیم"