نابیغوله

یادداشت‌ها و خط‌خطی‌های روح الامین

نابیغوله

یادداشت‌ها و خط‌خطی‌های روح الامین

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «من انقلابی ام» ثبت شده است

به طرف میگفتم دوای دردهای انقلاب؛ از صدتا، 90تاش در فضای مجازی نیست؛

(یه کم به خودش تکون میداد و) میگفت:مگه کوری نمیبینی آقا هی میگه فضای مجازی!فضای مجازی!...


حالا که نزدیک انتخابات شده داداشمون یادش افتاده باید روشنگریِ چهره به چهره انجام بده....



انقلابیونی که نزدیک انتخابات سودای روشنگریِ چهره به چهره دارند نه تنها انتخابات را می بازند (که اگر برنده هم شوند دلیلش روشنگری این دوستان نبوده بلکه خسته شدنِ مردم از رقیب بوده)؛

بلکه بعد از انتخابات هم ممکن است به شدت از محبوبیتشان کم بشود نزد مردم.

چون بلافاصله بعد از انتخابات مردم را فراموش میکنند و دوباره میروند سراغ خاله زنک بازی های مجازیشان!


هر نسل جدید در انقلاب؛ لاجرم باید پیشرونده تر و جذاب تر و انقلابی تر عمل کند نسبت به نسل های قبل.

چیزی که کمتر مشاهده میشود...

ویژگی یک انقلابی اصلا حکم میکند که طبق روال گذشته عمل نکند.

مثلا میبینیم که اصولگرایان(بخوانید اصولسواران) فقط نزدیک انتخابات پیدایشان میشود و اکثرا دغدغه ی قدرت دارند(تازه قدرت اگر به معنای مثبت قضیه بود خوب بود)؛ خب نسل های جدیدتر که دیگر نباید اینگونه عمل کنند.


شیوه ی جلیلی؛ شیوه ی خوبی بود و به نوعی خرق عادت بود که از سال 92 شروع کرد به کار و گفتمان سازی و برنامه ریزی و در کنار مردم بودن.

شاید با اکثریت مردم در تماس نبود ولی همان اکثریت مردم میدانند که او مردم را دم انتخابات به یاد نیاورد؛...که البته او هم با سیاست بازی های باندهای قدرت و ثروتِ اصولگرایی[جمنا] کنار گذاشته شد.(یعنی کاری کردند که مجبور به ثبت نام نکردن شد)


بزرگواران؛ برادران و خواهران

ذره ای از همان آقایی که اسمش لقلقه ی زبانمان است یاد بگیریم.

چندسال است که میگوید تشکل های خودجوش مردمی و انقلابی؛ کارهای مردمی و خودجوش و به همین عناوین؛ شکل بگیرد؟!

اصلا میفهمیم چرا میگوید "این را هم باید سپرد به توده های عظیم مردمی"؟! هاااان میفهمیم؟

یا نه فقط قسمتی که باهاش "حال" میکنیم را گوش میدهیم؟


لطفا انقدر پَرت نباشیم...



چی میشد یه روز یدونه از این حزب اللهی های تو مخی؛ از همینایی که چفیه میندازن تکیه میدن به دیوار تا عکس بندازن برای اینستاگرامشون یا پروفایلشون رو میگرفتم؛ انقدر میزدم انقدر میزدم که تمام اون مغز پر شده از توهماتش؛ بریزه کف دستش و ببینه چیو جا داده تو اون جمجمه؟!!!.....

تا بلکه دلم خنک شود!





این وسط هم هیچکسی نیست من را بگیرد و انقدر بزند و انقدر بزند تا تمام این چیزهایی که در مغزم پر شده از توهمات و تکبرات و خودخواهی ها و تشخیص ندادن ها؛ بریزه بیرون و مواجه بشم با یک مغز "کلییِر کِیچ" شده....


چرا کسی نیست!!


شهدا کجایید؟!.....چرا پس کاری نمیکنید........



.

مواقع متعددی با خودم فکر می کنم که نسبتم با این انقلاب چیست؟

و تقریبا در همه ی موارد به این نتیجه رسیده ام که انقلاب با من(و امثال من) منحرف میشود و شاید کلا نابود شود.

هرکسی نمیتواند به این تنها دارنده ی داعیه ی انسانیت در عصر حیوان زدگی؛ کمک کند...یعنی توفیقش را پیدا نمیکند. همانطور که هرکسی لیاقت خدمت به انقلاب رسول الله(ص) را نداشت.


انقلاب خمینی؛ مرد از جنس خامنه ای میخواهد...

از انواع همت و طهرانی مقدم و رودکی و شهریاری و صدرزاده میخواهد...

جا؛ جای سست ایمان ها نیست. یعنی گویی سنت خداست که ایمان های ضعیف تا آخر نمی مانند با شجره ی طیبه. بالاخره یکجا جدا میشوند که خدا نکند به مرحله ی جداشدن برسم.


یعنی دوست دارم به عنوان "خس و خاشاکِ انقلاب" هم که شده بمیرم ولی دَمی نسبت به انقلاب؛ کافر نشوم.


با قلبی آکنده از سیاهی:

أَللَّهُمَ ثَبِت أقدَامَنا عَلی " انقلاب "...........


.

- طرف به ما میگه یک گروه فرهنگی تشکیل بدیم میای؟!

- میگم میدونید کارفرهنگی بدون کار اقتصادی به درد نمیخوره؟!

- میگه نمیخوای بیای نیا...ولی اگه مردم به فحشا کشیده شدن و به نظام پشت کردن گلایه هم نکن...

- میگم "باباااااجان" فحشا و پشت کردن به انقلاب؛ بخاطر بی مسئولیتی فرهنگی ها در اقتصاد(معیشت مردم) است...همونی که میگه جنگ فرهنگی از همه ی جنگ ها مهمتره، میگه مسئله اول کشور "اقتصادی" است...داداچ! این یعنی یه رابطه ای بین فرهنگ و اقتصاد هست...

درد ما کارکردن نیست؛ "چه کاری در چه جایی و در چه زمانی" مسئله ی ماست.

- میگه میخواستم بهت نَگمااااا...برو در کنج زُهدگونه ات...


بی مقدمه میرم سرِ اصل مطلب:


دردمان چیست؟

چرا انقدر در تشخیص درد مشکل داریم؟ هم درد خودمان هم خانواده مان و صدالبته جامعه!

چرا حزب اللهی ها درد ناشناس شده اند؟ چرا حزب اللهی ها "انقلابی" نمیشوند؟!(فریاد میزند...)

ای راستی ها و ای اصولگراها و ای نگرانانِ اتحاد؛ والله به کسانی نیاز داریم که به صورت انقلابی دردها را بشناسند نه بصورت اصولگرایی! مردم کسانی را که دَم انتخابات پیدایشان میشود و داعیه ی مردم داری سر میدهند؛ قبول نمیکنند که هیچ شاید جریان خلاف آنها را هم حتی انتخاب کنند. چون حداقل جناح مقابل بی دردسر تر عزت و شرف و استقلال و اقتصاد را به باد میدهد.


مردم از هرکسی توقع کار و "دردشناسی" نداشته باشند، از حزب اللهی ها دارند...از انقلابی ها دارند و بخاطر همین هیچ رقمه از کارنکردن و کوتاهی انقلابی ها نمیگذرند.

شده به غیرانقلابی و حتی ضدانقلابی رأی میدهند ولی از کم کاری و درمتن زندگی مردم نبودنِ حزب الله نمیگذرند.

جریان دانشجویی هم همینطور...که به قول "سعید" زیباکلام:[جریان دانشجوییِ(انقلابی) روی هم رفته مُرده است].

جدابودن از خواسته و گفتمان مردم و تشخیص ندادن به موقع درد مردم؛ بزرگترین باگِ حزب اللهی هاست.

یه کم به خودمون بیایم و با خودمون صادق باشیم!




(این نکته رو هم اضافه کنم که اصلح همه نوع حجیتی بر صالح دارد حتی اگر روی کاغذ رأی بیشتری داشته باشد که راجع بهش بعدا صحبت میکنیم ان شاءالله)